×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

اخبار سایت

اخبار ویژه

[ad_1]

h36 30659 - برترین عمليات هوايي تاريخ جهان

برترین عمليات هوايي تاريخ جهان 

یکي از  رخدادهاي مهم که 30 سال پيش در 15 فروردين ماه 1360 رخ داد، عمليات اچ-3 يکي از بزرگ ترين عمليات هاي هوايي دنياست که طي آن فانتوم هاي ايراني، طي يک عمليات پيچيده و تحسين برانگيز، مجموعه پايگاه هاي هوايي اچ-3 واقع در غرب عراق – در نزديکي مرز اين کشور با اردن – را به کلي نابود کردند. 
 آنچه از نظرتان خواهد گذشت، گزارشي بر پايه شماري نوشتار در فضاي مجازي درباره اين عمليات است

اچ-3  يکي از 10 عمليات برتر هوايي تاريخ جنگ هاي جهان

 در عمليات اچ-3 که به نام فانتوم ها (هواپيماهاي جنگي اف –4) ثبت شده است، در مجموع 48 هواپيماي عراقي که بيش تر آن ها بمب افکن هاي روسي (ميگ 21، ميگ 23، سوخو 20، سوخو 23، توپولف16، توپولف 22) و شماري ميراژ فرانسوي بودند از بين رفتند، هم چنين سه آشيانه بزرگ هواپيما، دو دستگاه رادار و چندين پناهگاه بتوني هواپيما. حمله به اچ-3 از لحاظ فني يکي از پيچيده ترين عمليات هاي هوايي جهان به شمار مي رود و از نظر دست آوردهاي نظامي نيز، در رده بزرگ ترين و موفق ترين عمليات هاي نظامي قرار مي گيرد.  عمليات حمله به اچ-3 در زماني که نيروي هوايي ايران از برتري بي چون و چرايي بر نيروي هوايي عراق برخوردار و هنوز به خاطر کمبود لوازم يدکي از قدرتش کاسته نشده بود، به انجام رسيد.

دورترين نقطه عراق

 در اواخر سال 1359 منابع اطلاعاتي ايران دريافتند که نيروي هوايي عراق شماري از بمب افکن هاي خود را براي دورماندن از حملات هواپيماهاي ايران و جلوگيري از نابودي آن ها بر روي باند فرودگاه، به پايگاهي در دورترين نقطه غرب اين کشور منتقل ساخته است; به يکي از پايگاه هاي سه گانه اچ-3 با نام الوليد. هيچ کارشناس نظامي تا آن وقت تصور نمي کرد که اين پايگاه ها که در غربي ترين نقطه خاک عراق و در نتيجه، دورترين نقطه نسبت به ايران واقع شده است روزي هدف حمله جنگنده هاي ايراني قرار گيرد. هواپيماهاي ايراني براي بمباران اين پايگاه مي بايست از مرزهاي شرقي عراق وارد شده و پس از گذشتن از آسمان بغداد و بسياري از شهرهاي ديگر که تاسيسات پدافندي موثري داشتند به اچ-3 مي رسيدند و پس از انجام عمليات، دوباره از همين مسير بازمي گشتند. در تمام طول مسير، جداي از موشک هاي زمين به هوا و توپ هاي ضدهوايي، هواپيماهاي ره گير عراقي نيز وجود داشتند که در صورت حمله، با توجه به برتري تعداد آن ها نسبت به هواپيماهاي مهاجم ايراني، بدون شک ادامه عمليات را براي هواپيماهاي ايراني غيرممکن مي کردند،; چراکه عبور جنگنده هاي ايراني از عرض کشور عراق و رسيدن به دورترين نقطه خاک اين کشور مساله اي نبود که از چشم رادارهاي عراقي پنهان بماند. با توجه به اين مسايل، احتمال يک حمله غافل گيرانه از طرف ايران منتفي و غيرممکن انگاشته مي شد، اما در اين سو، افسران نيروي هوايي ايران باور ديگري داشتند. خلبانان ايراني مصمم بودند تا اين عمليات را به هر طريق ممکن به انجام رسانند. به اين ترتيب، پايگاه هوايي نوژه همدان، آبستن يکي از رويدادهاي بزرگ جنگ شد.

 ماموريت غيرممکن

 ضعف نيروي هوايي عراق – برخلاف تبليغات ادعايي – مانع شده بود تا آبادان که از سه سو در محاصره نيروي هاي زميني عراق بود، سقوط کند. رهبران وقت ارتش عراق که هنوز خاطره حمله  140 فروندي روز اول جنگ را فراموش نکرده بودند، به اين فکر افتادند که شايد در آستانه عمليات تصرف آبادان، پايگاه هاي هوايي آن ها مورد هدف عقابان تيزپرواز نيروي هوايي ارتش ايران قرار گيرد. از اين رو سيل کمک هاي پشتيبانان غربي و شرقي صدام در تقويت نيروي هوايي آن کشور، به نقطه اي منتقل شد که هيچ اسکادران از جان گذشته ايراني نتواند به آن جا برسد و آن را هدف قرار دهد. 21 دي ماه 1359 بود که عراق بخشي از هواپيماهاي عملياتي خود را به   پايگاه  الوليد در غرب عراق انتقال داد. اين پايگاه خود به يک پايگاه اصلي و دو پايگاه فرعي تقسيم مي شد که به آن “اچ-3” مي گفتند و از پدافند قدرت مندي نيز برخوردار بود. در همين زمان صدام حسين با ظاهرشدن در صفحه تلويزيون عراق، نطق پرهيجاني ايراد کرد و در آن اشاره کرد که: “من ديوار آتش دارم و ايران به هيچ وجه نمي تواند به خاک ما نفوذ عمقي کند.” پانزدهم بهمن ماه 1359، در نشست فرماندهان نيروي هوايي، سرتيپ خلبان جواد فکوري، وزير دفاع و فرمانده زبده و شجاع وقت نيروي هوايي، پيشنهاد حمله به الوليد را مطرح کرد. اين پيشنهاد با شگفتي حاضران روبه رو شد. فکوري که خود سال ها در مصدر مسئوليت هايي همچون فرماندهي عمليات گردان 102 شکاري، گردان يکم شکاري، گردان پرواز کور و عمليات تيپ سوم شکاري بود، از بخش ويژه طرح هاي نيروي هوايي خواست بر روي طرح ريزي اين عمليات کار کنند; اما همان طور که انتظار مي رفت، نتيجه مايوس کننده بود: درصد موفقيت در اين کار، چيزي در حد صفر است.

ماموريت آغاز مي شود

 در ساعت يک بامداد روز 15 فروردين ماه سال 1360 خلبانان منتخب و افسران کنترل رادار (کمک خلبان ها)، بدون اطلاع قبلي، به جايگاه فرماندهي فراخوانده شدند. آن ها همگي از بهترين هاي نيروي هوايي ايران بودند. علت حضور برجسته ترين خلبانان نيروي هوايي براي اين عمليات آن بود که اگر فرمانده کارکشته دسته پروازي مورد هدف قرار گرفت، خلبانان حاضر مهارت اين را داشته باشند که خود، هدف را پيدا و آن را منهدم کنند. در ميان آن قهرمانان جوان، دو چهره شاخص خودنمايي مي کرد، چهره هايي که بارها تصويرشان بر روي جلد مجله هاي نظامي آمريکا به چاپ رسيده بود و دولت عراق براي کشتن شان جايزه تعيين کرده بود. يکي، محمود خضرايي بود; خلباني باسابقه که پيش از انقلاب، فرمانده دايره عمليات گردان شکاري پايگاه هوايي بوشهر بود. چهره اين زاده محله گرگان تهران (1326)، براي دوره ديدگان پايگاه ريس آمريکا کاملا شناخته شده بود. وي بعدها به مدت دو سال فرمانده همين پايگاه (پايگاه شکاري همدان) که قطب مهم اين رسته به شمار مي آيد، شد. اما ديگري، حسين خلعتبري مکرم معروف به حسين ماوريک بود; نابغه اي جنگي و خلباني توانمند در هدايت هواپيماي اف-4. او چهار ماه پيش از اين به همراه هم رزمش، عباس دوران، نيروي دريايي عراق را فلج کرده بود،  (در روزي که بعدها در تقويم ما به نام “روز نيروي دريايي” ناميده شد، گروه آن ها با همکاري ناوچه پيکان – که غرق شد و ناخدايش هم به شهادت رسيد – توانستند ناوهاي اوزا، ناوهاي مين جمع کن، ناو نيروبر و چندين اژدرافکن به ارزش کلي 240 ميليون دلار را هدف قرار دهند. عراق تا پايان جنگ نتوانست نيروي دريايي خود را به توان اوليه برساند. خلعتبري در انهدام ناوهاي نيروي دريايي عراق به ويژه ناوهاي اوزا آن قدر شجاعت و مهارت از خود نشان داده بود که به شکارچي ناوهاي اوزا مشهور شده بود او که به عنوان يکي از شاگردان موفق و ممتاز دانشگاه شپارد تگزاس در فراگيري علوم خلباني اف-4 شهره استادان آن دانشگاه بود، برابر اظهارات متخصصان پرواز، در استفاده از هواپيماي اف-4، انجام مانورها و عمليات هاي جنگي، انهدام هدف و شليک موشک ماوريک همتا نداشت; اين زاده روستاي بصل کوه رامسر (1328)، آن قدر در مهار هواپيما و شيرجه هاي پروازي مهارت داشت که در هر شيرجه اي مي توانست چند هدف را هم زمان منهدم کند. بي درنگ نشست توجيهي انجام شد و کليه موارد و چگونگي انجام اين عمليات براي آنان تشريح شد و قرار بر اين شد که فانتوم ها به دو دسته چهار فروندي تقسيم شوند. راهبر يکي از دسته ها سرهنگ برات پور و راهبر دسته ديگر، سرهنگ (سرتيپ بعدي) فرهادپور بود. در پايان نشست، از سوي برات پور، فرمانده دسته پروازي، اعلام شد که احتمال شهادت در اين عمليات بالاست و اگر هر کدام از حاضران به هر دليلي آمادگي ندارند، اعلام کنند تا نفر جايگزين در فهرست اصلي قرار گيرد… اما، همه اعلام آمادگي کردند. با روشن شدن هوا، عمليات آغاز شد. اين عمليات به قدري دقيق پيش بيني شده بود که از شب قبل هواپيماهاي هر گروه پروازي نيز مشخص شده بودند.  به اين ترتيب 10 فروند هواپيماي اف-4 در سکوت کامل راديويي به پرواز درآمدند. در طول انجام اين عمليات، تنها دو بار سکوت راديويي شکست; يکي هنگام پرواز که هر هواپيما پس از بلندشدن از روي باند شماره خود را اعلام مي کرد و بار ديگر پس از پايان عمليات سوخت گيري ]اول[، که هر کدام رمزي را اعلام مي کردند. پس از پرواز، فانتوم ها مسير خود را به سمت درياچه اروميه پيش گرفتند و درحالي که هوا ابري بود، در ارتفاع پست به دو فروند تانکر سوخت رسان 747 نزديک شدند و اولين مرحله سوخت گيري با موفقيت کامل پس از گذشت 20 دقيقه انجام شد. سپس فانتوم ها به سمت غرب حرکت کردند تا در ارتفاع پايين و از شمال شرق و از فراز کوه هاي آرارات وارد منطقه مشترک مرزي عراق و ترکيه شوند. در همين هنگام، دو فروند اف – 5  از پايگاه هوايي تبريز به سمت پالايشگاه کرکوک به پرواز درآمدند و در يک يورش موفق، اين پالايشگاه را بمباران کردند.

هواپيماي سوخت رسان

 در جايي بسيار دورتر، در فرودگاه لارناکا در قبرس، يک هواپيماي بويينگ 707 متعلق به هواپيمايي ملي ايران (هما) ساعتي قبل وارد فرودگاه شده بود و طبق برنامه ريزي قبلي، آماده مي شد تا بدون مسافر به تهران بازگردد، اما پيش از آن که هواپيما باند فرودگاه را ترک کند، دو مامور اطلاعاتي ايران که همراه مسافران پروازي ديگر، همان روز وارد قبرس شده بودند به داخل کابين خلبان رفتند و با خلبان هواپيما به گفت وگو نشستند. دقايقي بعد بويينگ 707 هواپيمايي ملي ايران، پس از اطلاع مسير خود به برج مراقبت فرودگاه لارناکا از زمين برخاست و ظاهرا به سمت تهران و در واقع به سوي يکي از سرنوشت سازترين جنگ هاي هوايي دنيا شتافت.

سوخت گيري روي آسمان دشمن

در اين هنگام فانتوم ها در نزديکي مرز قرار داشتند و در ساعت 7 و 58 دقيقه با رسيدن به نقطه صفر مرزي، به دو دسته چهار فروندي تقسيم شدند و دو فروند جانشين نيز بازگشتند (در جمع هشت فروند; شش فانتوم “اي” و دو فانتوم “دي” وارد عراق شدند). فانتوم ها در چينش چهارتايي با فاصله 500 پا از يکديگر، از شهر مرزي زاخو گذشتند، ارتفاع خود را به پايين ترين سطح ممکن رسانده و وارد خاک عراق شدند. سپس بر روي نوار مرزي عراق و ترکيه به مسير خود ادامه دادند.
برنامه ريزي عمليات به طرز دقيقي صورت گرفته بود و در زماني مشخص هواپيماي بويينگ مي بايد بر فراز کوهستان هاي مرزي ترکيه و عراق با فانتوم ها ديدار مي کرد. هواپيماي سوخت رسان در تماس با فرودگاه هاي قبرس و آنکارا وانمود کرد که مسيرش را گم کرده و در حال مسيريابي مجدد است. در ساعت مقرر تانکر سوخت رسان با فانتوم ها در همان نقطه پيش بيني شده روبه رو شد. فانتوم ها توانسته بودند با سکوت راديويي و پرواز در ارتفاع پايين، خود را از ديد رادارهاي عراقي پنهان دارند. ظاهرا چندين بار هواپيماها در رادارهاي عراقي و ترکيه اي ظاهر شدند، اما عراقي ها تصور کردند هواپيماها متعلق به نيروي هوايي ترکيه است که مشغول گشت زني در طول نوار مرزي شان هستند. هر هشت هواپيما که سوخت شان پس از طي مسيري طولاني در حال اتمام بود به طور منظم عمليات سوخت گيري هوايي را در ارتفاع بالا انجام دادند و سپس با بازگشت به ارتفاع پايين، با شتاب به سوي هدفي رهسپار شدند که بي صبرانه انتظارشان را مي کشيد. هواپيماي بويينگ نيز با احتياط کامل مشغول گشت زني در طول مسير شد تا در بازگشت، دوباره عمليات پرخطر سوخت رساني به فانتوم ها را انجام دهد.

 جهنمي براي الوليد

 پس از گذشتن از آخرين نشانه زميني، با علامت سرهنگ برات پور، از هر دسته چهار فروندي فانتوم ها، يک فروند جدا مي شود و گروه سوم را تشکيل مي دهد. در همين هنگام خلعتبري، موضعي پدافندي را که در نقشه اوليه پيش بيني نشده بود، مي بيند و به دليل اين که مبادا در مسير برگشت مزاحم شود به آن حمله و آن را نابود مي کند. گروه اول به فرماندهي سرهنگ فرهادپور در ساعت 8 و 45 دقيقه به پايگاه اول حمله مي کند، گروه دو فروندي، در ساعت 8 و 50 دقيقه به پايگاه دوم حمله مي کند و گروه سوم به فرماندهي سرهنگ برات پور راهي پايگاه سوم (اصلي) مي شود. پايگاه دشمن از استتار فوق العاده اي برخوردار بود، به شکلي که حتي رنگ سقف آشيانه ها نيز به رنگ زمين بود و روي ادوات نيز به خوبي پوشانده شده بود. کارکنان پايگاه ها هم که با توجه به دور بودن شان از مرزهاي شرقي هيچ گاه تصور نميکردند هدف هيچ نوع حمله اي قرار گيرند در ابتدا به تصور اين که هواپيماها خودي هستند، شروع به تکان دادن دست هايشان کردند. بر فراز پايگاه، فانتوم ها ارتفاع شان را افزايش دادند و پس از فاصله گرفتن از يکديگر، در حرکتي هماهنگ به سمت هدف شيرجه رفتند. لحظاتي بعد بمب هاي سه فانتوم اول، به صورت يک رديف منظم بر روي هواپيماهايي که بر روي باند قرار داشتند فرود آمد و تمامي آن ها را در همان لحظات اوليه عمليات نابود کرد. ديگر هيچ هواپيمايي نمي توانست از باند فرودگاه بلند شود. فانتوم هاي گروه دوم نيز دو مجتمع راداري را در قلب پايگاه فرعي مورد حمله قرار دادند و سپس با خيال راحت به درهم کوبيدن آشيانه هاي هواپيما و توپ هاي ضدهوايي پرداختند. عراقي ها که فکر نمي کردند خلبانان ايراني جسارت و توانايي لازم جهت حمله به آن جا را داشته باشند، کاملا غافل گير شدند. در عرض چند ثانيه کارکنان پايگاه ها در آتشي که از همه جا شعله مي کشيد به دام افتاده بودند. در برابر ديدگان ناباور آن ها، پايگاه ها با تمامي ابهت و نفوذناپذيري شان در زير آتش سنگين فانتوم هاي ايراني به تلي از خاکستر بدل شدند. فانتو م ها که با مهارت تمام و مانورهاي پي در پي، تمامي دفاع ضدهوايي پايگاه را از بين برده بودند اين بار در ارتفاع پايين بر روي خرابه هاي آن به شکار سربازاني مشغول بودند که اغلب شان حتي يونيفورم هاي شان را بر تن نکرده بودند و بي هدف به اين سو و آن سو مي دويدند. توپ هاي فانتوم ها با سيلي از رگبار گلوله به سمت هر هدف جنبنده اي شليک مي کردند و باند فرودگاه مملو از اجساد سربازاني بود که بر روي خرابه هاي پايگاه افتاده بودند.  هنوز گروه سوم به پايگاه اصلي نرسيده بود که دو گروه ديگر کار خود را تمام کردند و اين، خطرناک بود. همين زمان کوتاه براي هشيار کردن عراقي هاي مستقر در پايگاه مادر کافي بود. سرهنگ برات پور با ديدن اين اوضاع، تصميم مي گيرد به جاي اين که از مسير از پيش تعيين شده به پايگاه سوم حمله کند، با گردشي به سمت راست از سمت مخالف به آن  حمله ور شود تا مبادا عمليات نيمه کاره بماند. دو فانتوم ديگر هم در پي او مي آيند. انبوه آتش ديوانه وار و بي هدف پدافند پايگاه که به هر طرف شليک مي کرد، سرانجام کار خود را کرد و تعدادي گلوله ضدهوايي به هواپيماي خضرايي برخورد کرد. از اين رو او به سرعت از صحنه درگيري بيرون آمد. اما برات پور و خلعتبري که توانسته بودند ديوار آتش را دور بزنند پايگاه بزرگ الوليد را براي نظاميان دوره ديده اش به جهنمي از آتش تبديل کردند.
دقايقي بعد، فانتوم ها که ديگر چيزي براي نابودکردن باقي نگذاشته بودند، صحنه عمليات را ترک کردند. پشت سر آن ها تلي از خاکستر به جا مانده بود که تا چند دقيقه پيش پايگاه پيشرفته هوايي الوليد نام داشت; جايي که قرار بود مکاني امن براي انبوه هواپيماهاي عراقي باشد. بر روي باند فرودگاه و در آشيانه هايي که آتش از آن ها زبانه مي کشيد تکه پاره هايي از آهن و فولاد به چشم مي خورد که زماني بر صحنه آسمان ايران با نخوت و غرور به پرواز درمي آمدند و بمب هايشان را بر روي مردم بي دفاع فرو مي ريختند. در اين ميان، هدايت تنها هواپيماي آسيب ديده عمليات آن هم در شرايطي که بايد نزديک به500 کيلومتر مسير را طي کند، کاري بسيار دشوار بود ولي خضرايي مصمم بود که هواپيما را به هر قيمت به ايران برساند.

 بازگشت از مرز خطر

 در بازگشت، فانتوم ها باز به همان شيوه پيشين خود را از ديد رادارهاي عراقي پنهان کردند. در ابتدا عراقي ها که کاملا غافل گير شده بودند تصور کردند که حمله از جانب اسراييلي ها صورت گرفته است، اما به زودي دريافتند که هدف يکي از جسورانه ترين عمليات هاي هوايي تاريخ جهان قرار گرفته اند، از اين رو بي درنگ تعداد زيادي هواپيماي شکاري ره گير خود را به پرواز درآوردند تا فانتوم هاي ايراني را ره گيري و سرنگون کنند و به هر ترتيبي که شده راه بازگشت فانتوم هاي ايراني را سد کنند، تا شايد اندکي از بار سنگين اين شکست بکاهند.  در آن سو، در نقطه موعود، شکاري هاي خسته در کمال خون سردي عمليات دقيق و نفس گير سوخت گيري را انجام مي دادند. هر فانتومي که سوخت گيري مي کرد با همان دقت در پرواز – که از ديد رادارهاي عراقي پنهان بماند – به سرعت راهي ايران مي شد. دقايقي بعد، خلبان شجاع هواپيماي سوخت رسان که ديگر ماموريتش به اتمام رسيده بود، بويينگ را از نوار مرزي عراق و ترکيه خارج کرد تا از راه آسمان ترکيه به تهران بازگردد. درحالي که هواپيماهاي فانتوم به مرز نزديک مي شدند، هواپيماهاي اف-5 و اف-14 خودي، در حوالي مرز به انتظار تماس آن ها بودند تا به کمک شان بشتابند. با نزديک شدن فانتوم ها به مرز، حمله هوايي ديگري در مرزهاي مشترک انجام شد تا فانتوم ها بتوانند به راحتي وارد خاک ايران شوند. هيچ کدام از هواپيماهاي عراقي نتوانستند فانتوم ها را ره گيري کنند. فانتوم آسيب ديده، ديگر برايش امکان نداشت مسير را دنبال کند. خضرايي به عنوان حسن ختام نمايش و براي تکميل کردن کلکسيون کارهاي عجيب و غريب اين عمليات، در وسط جاده اي اتومبيل رو در آذربايجان غربي به زمين نشست (سرنوشت چنين بود که سرتيپ خلبان، محمود خضرايي نزديک به چهار سال بعد در بيست وهشتم بهمن سال 1364 – در حالي که در مقام “فرمانده مرکز آموزش هاي هوايي نيروي هوايي ارتش” به وطنش خدمت مي کرد – در هواپيمايي مسافربري در آسمان اهواز هدف جنگنده دشمن قرار گيرد و شهيد شود). ديگر هواپيماها هم توانستند بدون هيچ آسيبي، سوخت گيري چهارم را انجام دهند و راهي آشيانه خود در پايگاه نوژه همدان شوند. سرانجام چرخ هاي اولين گروه فانتوم ها باند فرودگاه را لمس کرد و کارکنان گردان پرواز و نگه داري، با چشماني اشک بار به استقبال آن ها رفتند. سه روز پس از عمليات، بدون هيچ تشريفاتي، کليه خلبانان شرکت کننده در اين عمليات به حضور امام خميني (ره) رفتند. آن هنگام براي اولين بار سيماي جمهوري اسلامي، سرود خلبانان را پخش کرد تا به اين شکل تقديري کوچک از اين دلاوران شود. در پايان جا دارد، علاوه بر قهرماناني که يادشان رفت، مانند سرلشگر خلبان شهيد حسين خلعتبري  مکرم که در وصيت نامه اش نوشت: “اگر ذره اي از خاک وطنم به پوتين سرباز دشمن چسبيده باشد، آن را با خونم مي شويم” از خلبانان تيزپرواز، سرگرد علي خسروي (زاده ممسني)، سرگرد عبدالله رضايي و سرگرد پورسرابي که در عمليات نابودي اچ-3 شرکت داشتند و بعدها به درجه رفيع شهادت نايل آمدند، نيز ياد کرد.

اچ3 - برترین عمليات هوايي تاريخ جهان

 

3 - برترین عمليات هوايي تاريخ جهان

 

هوایی اچ 3 - برترین عمليات هوايي تاريخ جهان

[ad_2]

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.